عشق و عشق

Damn days that I love you ♥ ♥

 

 

 

شاید میان این همه نامردی

باید شیطان را بستاییم

که ” دروغ ” نگفت

جهنم را به جان خرید

اما “ تظاهر ”

به دوست داشتن آدم نکرد .. !!

 

 

 

 

 

نوشته شده در یک شنبه 30 تير 1392برچسب:,ساعت 21:41 توسط lara| |

سنگــــــدل ترین آدم روے زمین هم که باشے


یکــــ لحظـــه


یکــ آن


یاد کسے روے قفســـه سینـــه ت سنگینے میکنهــ


اونوقتـ به طــور کامـلا غریزے نفس عمیقے میکشے


تا سنکــــــوب نکنے


" کاملا غریزے "

نوشته شده در شنبه 29 تير 1392برچسب:,ساعت 15:51 توسط lara| |

 

 

میروم و پشت سرم آب نمیریزند...وقتی هوای رفتن دارم...دریا هم به پایم بریزند

بر نمیگردم.....

 

 

 

 

نوشته شده در شنبه 29 تير 1392برچسب:,ساعت 15:44 توسط lara| |

 

 

 

تو را هرگز آرزو نخواهم کرد، هرگــــــــز …
چون محال میشوی مثل همه آرزوهایم !

 

 

 

 

نوشته شده در شنبه 29 تير 1392برچسب:,ساعت 15:40 توسط lara| |

 

 

دیر آمدی ؛

بودنم در حسرت خواستنت تمام شد

 

 

 

 

 

نوشته شده در شنبه 29 تير 1392برچسب:,ساعت 15:34 توسط lara| |

 

 

ﮔﻔﺖ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻣﻦ ﭼﯽ ﻣﯿﮑﺸﯽ!!!?

ﮔﻔﺘﻢ: ﻧﻔﺲ !!!! ;)

 

 

 

نوشته شده در شنبه 29 تير 1392برچسب:,ساعت 15:16 توسط lara| |

 

 

لــَـعـنـت بــﮧ روزهــآيــ ــے ڪــﮧ
دلـ ــت از
פֿـــــُ ــــــدا هم پُــ ـــره . . . !!!
آدمــ ـآ ڪــﮧ جــ ـآے
פֿــود !

 

 

 

نوشته شده در جمعه 28 تير 1392برچسب:,ساعت 23:37 توسط lara| |

 

 

دوست داشتن کسی که شما رو دوست نداره مثل کاکتوس میمونه . . .

هرچی محکم تر بغلش کنی بیشتر آسیب میبینی !!!!!

نوشته شده در پنج شنبه 27 تير 1392برچسب:,ساعت 11:24 توسط lara| |

 

با من بمان

آن ها که رفتنشان را

طاقت آوردم "تو"نبودند

نوشته شده در چهار شنبه 26 تير 1392برچسب:,ساعت 13:36 توسط lara| |

 

 

کينــــــه اى نيســــتم ... !
ولــــى حــــافظــــه ى قـــوي اي دارم ... !

نوشته شده در چهار شنبه 26 تير 1392برچسب:,ساعت 13:34 توسط lara| |

 

تلاش کن انچه را ک دوس داری به دست آوری..
وگرنه مجبوری چیزی را ک بدست آوردی دوست بداری

نوشته شده در سه شنبه 25 تير 1392برچسب:,ساعت 20:18 توسط lara| |

 

"من" یک دختر اما "خودم" هستم!!
صبور و عجول! سنگین، مغرور با پیچیدگی ساده!
فراری از دختران آهن پرست و پسران مانکن پرست...
و برای آنان که چهره های رنگ شده را می پرستند نه سیرت آدمی...
هیج ندارم...!! حوالی من برایشان توقف ممنوع است...
ولی برای کسانی که لایق باشند بی آنکه بخواهند جان هم می دهم....

نوشته شده در سه شنبه 25 تير 1392برچسب:,ساعت 20:16 توسط lara| |

 

 

 

عزیزم شمایی که فکر میکنی خیلی بالایی
بالا رو نگاه کن:
سلااااااااااااااااااااام

نوشته شده در سه شنبه 25 تير 1392برچسب:,ساعت 12:53 توسط lara| |

گاهي وقتا زندگي يعني

دوست داشتن تو!

بي هيچ اميدي براي داشتنت....

نوشته شده در یک شنبه 23 تير 1392برچسب:,ساعت 21:42 توسط lara| |

کارم شده بود گفتن شعر از پسری بی مرام

 

از رفقای نیمه راه که دوستیشون نداش دوام

 

از کسی که صداش بهم یه دنیا آرامش میداد

 

آهای خدا بهش بگو دلم دیگه اونو نمیخواد

نوشته شده در یک شنبه 23 تير 1392برچسب:,ساعت 1:28 توسط lara| |

    من آنقدر خواستمت که نخواستنت را ندیدم

                       تو آنقدر نخواستی که هیچ چیز از من ندیدی

نوشته شده در یک شنبه 23 تير 1392برچسب:,ساعت 1:16 توسط lara| |

  اسمش نه عشق است. . . نه علاقه. . .نه حتی عادت. . . 

                                        حماقت محض است دلتنگ کسی شدن که دلش با تو نیست

نوشته شده در یک شنبه 23 تير 1392برچسب:,ساعت 1:15 توسط lara| |

     میخواستم با خداحافظی کردنم

      تهدیدت کنم نمیدونستم

      با این کار خوشحالت میکنم....

نوشته شده در یک شنبه 23 تير 1392برچسب:,ساعت 1:14 توسط lara| |

بودن با بعضیا لیاقت نمی خواد ، اعصاب می خواد....

نوشته شده در پنج شنبه 20 تير 1392برچسب:,ساعت 19:53 توسط lara| |

تظاهر به خوشبختی دردناک تر از تحمل بدبختی است . .

نوشته شده در پنج شنبه 20 تير 1392برچسب:,ساعت 19:52 توسط lara| |

یک نفر دهان خاطره ها را ببندد ...
نمیخواهم بشنوم ، عذابم میدهند !

نوشته شده در پنج شنبه 20 تير 1392برچسب:,ساعت 19:51 توسط lara| |

http://delneveshte.com/i/attachments/1/1371825724183910_orig.jpg

 

نوشته شده در پنج شنبه 20 تير 1392برچسب:,ساعت 19:49 توسط lara| |

:(

نوشته شده در پنج شنبه 20 تير 1392برچسب:,ساعت 19:48 توسط lara| |

حسوכ نیستم ...

اما وقتــܨ כیـכم واســہ כوستم اس اومـכ " کــܨ میرســܨخونــہ عشقم " ؟

یکم כلم خواست...

نوشته شده در پنج شنبه 20 تير 1392برچسب:,ساعت 19:45 توسط lara| |

عـــآشقشـــ×مـــ



من از نسل لیلی ام...
من از جنس شیرینم...
در وجود مادری رشد کرده ام و روزی کودکی در وجودم رشد خواهد کرد...
من دخترم...
با تمام حساسیت های دخترانه ام...
با تلنگری بارانی میشوم...
با جمله ای رام میشوم...
با کلمه ای عاشق میشوم...
با فریادی میشکنم...
با پشت کردنی ویران میشوم...
ب راحتی وابسته میشوم...
با پیروزی به اوج میرسم...
هنوز هم با عروسکهایم حرف میزنم...
هنوزم هم برایشان لالایی میخوانم...
هنوزم هم با مدادرنگی خانه رویاهایم را به تصویر میکشم...
هنوزم هم برای شکلات جان میدهم...
هنوزم هم با وعده شکلات داروهایم را میخورم...
من دخترم...
پر از راز...
هرگز مرا نخواهی دانست...
هرگز سرچشمه اشکهایم را نمی یابی...
هرگز مرا نمیفهمی...
مگر از نسلم باشی...
مگر از جنسم باشی...
من دخترم...
از نسل لیلی...
از جنس شیرین...

نوشته شده در چهار شنبه 19 تير 1392برچسب:,ساعت 21:43 توسط lara| |


Power By: LoxBlog.Com